سلام: دلم می خواد ایـــــــــــــــــــنو باور کنی
مجنون ام و دل زده از لیلیا خیلی دلم گرفه از خیلیا
تنهای بی سنگ صبور خونه سرد و سوت و کور
توی شبام ستاره نیست موندی و راه چاره نیست
اگرکه هیچ کس نیومد سری به تنهاییم نزد
اما....
نمیدونم چی بگم آخه اصلا حوصله هیچی و ندارم نمیدونم چم شده باز باز هوای تو بسرم زد اما افسوس که کیلومتر ها با من فاصله داری
(بین من و تو فاصله غوغا میکنه یاده حرفای قشنگت من و رها نمیکنه
تو منو گذاشتی رفتی توی روزگار وحشی توی لحظه های غربت دنبالم حتی نگشتی)
آره دوباره نتونستم جلوی خودمو بگیرم و بهش زنگ زدم داشت گریه میکرد اونم یه جوری قربانیه این روزگاره لعنتیه...
(من قربانی ام مثل خیلی ها وقتی که روح آزاد میشه کی میاد
آدمای دوروبر تو همگی لاشخور صفت نهایت تو هم میشی لاشخور چه بد!!!!)
ساعت 00:00 بود که بهش زنگ زدم و حرف زدیم تا اینکه باتری گوشیم تموم شد و قطع شد. دیگه نمی خوام اینجوری باشم میخوام تغییر کنم من میتونم، ما میتونیم این بهم ثابت شدست،آره میتونیم یعنی باید بتونیم فهمیدی باید.
اونا دور زدن همه فرصتم
من ساده بودم اونا منو دور زدن
وای نمیدونی چیشد شب و خوابیدم دیدم که دیگه نمیتونم بلندشم چرا؟ الان میگم واسه این که یه سرمای کوچولوی خفنه حاد گرفتم که منو محکم زد زمین اما من بلند میشم با کمک استامینوفن! :D آره داشتم میمردم دیگه البته الانم اثراتش مونده بینیم گرفته شده و گلوم بد جوری می درده !
بیا و برس به دادم
طرح چشمان قشنگت در اتاقم نقش بسته
شعر میگویم به یادت در قفس غمگین و خسته
من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی
ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شبهای مستی
خیال کردم میری از یادم تو رفتی ونرفتی از یادم
تو رفتی عاشق تر شدم از اولم بدتر شدم
صبح تا شب شده کارم که واسه چشمات بیدارم
تو به داد من رسیدی وقتی تنهاییم رو دیدی
تو به داد من رسیدی وقتی تنهاییم رو دیدی
تو به داد من رسیدی وقتی تنهاییم رو دیدی
تو نذاشتی برم از دست اگه چیزی هم هنوز هست
نازنینم امید شیرینم من بجز تو کسی نمیبینم
از اون روزی که رفتی یه روز خوش ندیدم
بجز صدای گرمت من چیزه دیگه ای ندیدم
زندگیم رو به پای تو دادم اون روزا نمیره از یادم
بیا و برس به دادم
البته از سحر خانوم هم معذرت میخوام آخه بی اجازه این مطلب رو
ازوبلاگش ور داشتم اما کمی ابتکار به خرج دادم و یه تغییراتی تو شعر دادم.